ورود غم ممنوع...!

بر میگردم به زندگی،قول میدم!

ورود غم ممنوع...!

بر میگردم به زندگی،قول میدم!

خداحافظی

سلام دوستان

یه مدت نیستم شرمنده بهتون سر نمیزنم

حال روحیم مساعد نیست،بهتر شدم بر میگردم

چند تا عکس از بروبچ نترس!

تصورش هم وحشت آوره!



وایسا من جا موندم!



من اگه به سن این برسم راه برم خیلیه!





شبای امتحان(طنز)

                                   بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !
خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !
هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود...!

نحوه ترکوندن گوگل در سه ثانیه!

هر کسی از گوگل کینه به دل داره

برای خالی کردن خودش میتونه روی لینک زیر کلیک کنه !

بعد از کلیک چند ثانیه صبر کنید گوگل نابود میشه!


ترکوندن گوگل!

برنامه نویس و مهندس

یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافت طولانی هوایی در کنار یک دیگر در هواپیما نشسته بودند.
برنامه نویسه میگه مایلی با هم بازی کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کنه محترمانه عذر خواهی میکنه و رویشو بر میگردونه تا بخوابه.
برنامه نوسه دوباره میگه بازی سرگرم کننده ای است من از شما یک سوال می کنم اگر نتوانستید 5دلار به من بدهید بعد شما از من سوال کنید اگر نتوانستم 5دلار به شما میدهم.
مهندس دوباره معذرت خواست وچشماشو بست که بخوابه.
برنامه نویسه پیشنهاد دیگری داد گفت اگر شما جواب سوال منو بلد نبودید 5 دلار بدهید اگر من جواب سوال شما رو بلد نبودم 200 دلار به شما میدهم .
این پیشنهاد خواب رو از سر مهدس پراند و رضایت داد که بازی کند.
برنامه نویس نخست سوال کرد .فاصله زمین تا ماه چقدر است؟؟ مهندس بدون اینکه حرفی بزند بلا فاصله 5 دلار رو به برنامه نویس داد حالا مهندس سوال کرد .
اون چیه وقتی از تپه بالا میره 3 پا داره وقتی پایین میاد 4 پا؟؟ برنامه نویس نگاه متعجبانه ای انداخت ولی هرچی فکر کرد به نتیجه نرسید بعد تمام اطلاعات کامپیوترشو جستجو جو کرد ولی چیز به درد بخوری پیدا نکرد بعد با مودم بیسیم به اینترنت وصل شد و همه سایت ها رو زیر رو کرد به چند تا از دوستا شم ایمیل داد با چندتا شون هم چت کرد ولی باز هیچی به دست نیاورد بعد از 3 ساعت مهندس رو بیدار کرد و 200دلار رو بهش داد مهندس مودبانه پول رو گرفت و رویش رو برگرداند تا بخوابد.
برنامه نویس او را تکان داد گفت خوب جواب سوالت چه بود؟؟ مهندس بدون اینکه کلمه ای بر زبان بیاورد 5 دلار به برنامه نویس داد و رویش را برگرداند و خــــــوابید!!!
.
.
.
(مهندس هم جواب رو بلد نبود و در جواب سوال برنامه نویس باز 5 دلار داد بهش )

خواستگاری خر(طنز)



خری آمد به سوی مادر خویش *** بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

 

برو امشب برایم خواستگاری *** اگر تو بچه ات را دوست داری

 

خر مادر بگفتا ای پسر جان *** تو را من دوست دارم بهتر از جا

 

ز بین این همه خر های خوشگل *** یکی را کن نشان چون نیست مشکل

 

خرک از شادمانی جفتکی زد *** کمی عر عر نمود و پشتکی زد

 

بگفت مادر به قربان نگاهت *** به قربان دو چشمان سیاهت

 

خر همسایه را عاشق شدم من *** به زیباییی نباشد مثل او زن

 

بگفت مادر برو پالان به تن کن *** برو اکنون بزرگان را خبر کن

 

به آداب و رسومان زمانه *** شدند داخل به رسم عاقلانه

 

دو تا پالان خریدند پای عقدش *** به افسار طلا با پول نقدش

 

خریداری نمودند یک طویله *** همانطوری که رسم است در قبیله

 

خر عاقد کتاب خود گشایید *** وصال عقد ایشان را نمایید

 

دوشیزه خر خانم ایا رضایی؟ *** به عقد این خر خوشتیپ در آیی؟

 

یکی از حاضرین گفتا به خنده *** عروس خانم به گل چیدن برفته

 

برای بار سوم بپرسید *** که خر خانم سرش یک باره جنبید

 

خران عرعر کنان شادی نمودند *** به یونجه گام خود شیرین نمودند

 

به امید خوشی و شادمانی *** برای این دو خر در زندگانی

ترفند دختربچه باهوش،مث بچگیای خودمه!حال کردم باهاش

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"
بقال با تعجب پرسید:
چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

بچگی ما و بچه های حالا!

بچه 9 ساله الان

کامپیوتر داره

اینتزنت داره

فیسبوک داره

توییتر داره

ایکس باکس داره

پی اس تری داره

آیفون داره

ویدیو سی دی داره

موبایل داره

آیپاد داره...


بچه 9 ساله زمان ما

دفتر نقاشی داشت

خمیر بازی داشت

دبرنا بازی میکرد با نخود و لوبیا

توپ دو لایه میکرد که حس توپ چهل تیکه بهش دست بده

گل یا پوچ، چشمک، شاه دزد وزیر، اسم فامیل، خر پلیس، هفت سنگ

دیگه فوق فوقش یه آتاری یا میکرو با کلی التماس براش میخریدن!

نقش سرنشین کنار راننده در ایران ! (طنز)

1- کشیدن بقیه کمربند ایمنی راننده و نگهداشتن آن هنگام مشاهده افسر راهنمایی و رانندگی

2- دادن شماره تلفن راننده به سرنشینان خودروی بغلی

3- تعویض دنده هنگامی که راننده در حال مکالمه با تلفن است

4- تیکه انداختن به عابرین پیاده

5- جیغ زدن هنگام عبور از داخل تونلها

6- فحش دادن به دیگر رانندگان بخاطر رانندگی بد آنها

7- تشویق راننده برای لایی کشی

8- فحش و نفرین به راننده موقع عبور از روی دست اندازها

9- خوابیدن با صدای خروپف زیاد در جاده ها

10- ایجاد قوت قلب برای راننده هنگام دعوا

11-  ... و در نهایت انجام مجلس کفن و دفن راننده ...