بر بالای تپه ای در شهر وینسبرگ در کشور آلمان، قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ، افسانه ای جالب درمورد این قلعه دارند که بازگویی آن، مایه ی مباهات و افتخارشان است...
در قرن 15 لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره میکند. اهالی شهر از زن و مرد تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه بردند.
فرمانده دشمن به قلعه پیامی فرستاد که قبل از حمله ی ویران کننده ی خود، حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شوند و پی کار خود بروند.
پس از کمی مذاکره، فرمانده دشمن بخاطر رعایت آیین جوانمردی و براساس قول شرف، موافقت میکند که هریک از زنان داخل قلعه میتوانند گرانبهاترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کنند به شرط آنکه به تنهایی قادر به حمل آن باشند.
ناگفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگاهمی که هریک از زنان، شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج میشدند، بسیار تماشایی است!!!
سلام دوست عزیز مطالبت عالی بود تک به تک خوندم ببخشید بی اجازه لینکت کردم منو به اسم مرد تنهای شب لینک کن بای تا توبیای
سلام
شما لطف دارید
این چه حرفیه
شما هم لینک شدید
be ina migan zane khooob

midoonan ke shohare khob peda nemishe hamoon ghabliyaro vase khodeshoon negah midaran
نه دیگه
برا شما که قدر نمیدونید
باید زنتون تو قلعه جاتون بذاره
اسیر دشمن شید